شعر از مجید حیدری
طواف کرده ام تو را ، به سانِ کفر دیده اند
مرا که غرقِ هستی ام ، میانِ کفر دیده اند
نگاه کن که بُت شدی به سجده میبری مرا !!
که سجده های مُمتَدَم ، نشانِ کفر دیده اند
اگر میان کوچه ها عبور کرده ای بدان..
جماعتی ، عبور ناگهان کفر دیده اند!
بخوانم اَشهدی جدا که عشق مذهب من است..
مرا بسی همیشه در امانِ کفر دیده اند
تو کیستی کنار من ؟ که ملتی مرا مدام..
کنار آرزوی خود، میان کفر دیده اند