یکی از موضوعاتی که در روزهای اخیر رخ داده و شاهد نظرات افراط و تفریط گونه درخصوص آن هستیم، قدرت گرفتن طالبان و حاکم شدن این گروه بر کشور همسایه، افغانستان می باشد.
به گزارش ایران ریپورتس، یاد گرفته ایم در هر موضوعی اظهار نکنیم، فرقی ندارد که سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، هنری، ورزشی و یا غیره باشد. توهم دانایی وجود بسیاری از مردم کشورمان را گرفته است که شاید بتوان به اطلاعات ناقصی که در فضای مجازی به دستشان می رسد، ربط داد.
متاسفانه در غالب این اظهار نظرها، از یک طرف می افتیم، یا شور میشویم و یا بی نمک و حداقل سعی نداریم که درحد همانقدر اطلاعاتی که به ما رسیده، سخن گفته و تحلیل کنیم.
یکی از موضوعاتی که در روزهای اخیر رخ داده و شاهد نظرات افراط و تفریط گونه درخصوص آن هستیم، قدرت گرفتن طالبان و حاکم شدن این گروه بر کشور همسایه، افغانستان می باشد.
تحقیقاتی درخصوص وقایع افغانستان داشته، مقالات و تحلیلهایی را طی چند وقت اخیر خواندهام و بنا بر کارم که خبرنگاری، تحلیل و یادداشت نویسی است، چند سطری را به رشته نگارش درمیآورم که امیدوارم مفید باشد.
هیچ چیز مطلق نیست
همه پدیدهها و اتفاقات پیرامونی ما بصورت مطلق و صفر و یک نیستند و همین منطق باعث شکلگیری یک نظریه بزرگ و مهم به نام نظریه فازی شود، نظریه ای که از قضا توسط یک ایرانی به نام دکتر لطفی زاده در صحنه محاسبات مورد استفاده قرار گرفت.
منطق فازی، امروزه به حل بسیاری از مسائل مربوط به تصمیمگیری کمک کرده است بطوری که در بیشتر مواقع، بهترین تصمیم براساس ورودیها را تولید میکند. منطق فازی، برمبنای تصمیمگیریهای انسانی پایهریزی شده است و به صورتی میتوان آن را توسعه «منطق ارسطویی» (Aristotle Logic) یا «منطق بولی» (Boolean Logic) دانست.
پدیده طالبان نیز شاید بهتر باشد از قاعده فازی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
پیشینه طالبان
در مورد طالبان، تقریبا همه چیز به اشغال افغانستان از سوی شوروی در دهه ۱۹۷۰ میلادی بر میگردد. در آن زمان، پاکستان که نگران بود شوروی علاوه بر افغانستان به خاک این کشور هم نفوذ کند، با همکاری عربستانسعودی و آمریکا، گروهی از شبهنظامیان موسوم به «مجاهدین افغانستان» را تامین مالی کرد و آموزش داد تا با نیروهای شوروی درگیر شوند.
با خروج نیروهای شوروی از خاک افغانستان، از دل «مجاهدین» گروه تازهای به نام «طالبان» ظهور کرد که عقاید افراطی اسلامی داشت و از آنجا که به دلیل مبارزه با نیروهای شوروی از سطحی از مقبولیت عمومی هم برخوردار بود، خیلی زود در بخشهایی از خاک افغانستان پا گرفت.
طالبان به زودی بر بخش اعظم افغانستان تسلط پیدا کرد و یکی از تاریکترین دورههای تاریخ این کشور را رقم زد. این گروه تروریستی، در فاصله سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ میلادی، در عمل بر افغانستان حکومت میکرد. این در حالی است که تمام آنچه که در سالهای اخیر از جنایات داعش در رسانهها و شبکههای اجتماعی دستبهدست میشد، پیش از این به اشکال مختلف توسط طالبان در افغانستان اجرا شده بود.
فهرست جنایتهای طالبان کاملا تکاندهنده هستند: زنان حق بیرونآمدن بدون پوشش «برقع» را نداشتند؛ زنان حق تحصیل نداشتند و قتلهای ناموسی و بریدن بینی و گوشهای آنها رواج داشت؛ مردان باید ریش میگذاشتند و تماشا کردن تلویزیون حرام اعلام شده بود. طالبان با هرگونه هنر تجسمی هم مشکل داشت و یکی از بزرگترین تندیسهای بودا در منطقه «بامیان» در این کشور که ارزش تاریخی بینظیری داشت، توسط طالبان به طور کامل ویران شد.
با حمله آمریکا به افغانستان در سال ۲۰۰۱ میلادی، طالبان هم در کنار «القاعده» در فهرست دشمنان «ناتو» قرار گرفت و خیلی زود متلاشی شد. با این همه، این دو گروه هرگز از بین نرفتند. در طول ۲۰ سال گذشته، طالبان خود را بازآرایی کرده و حتی بارها علیه دولت مستقر در افغانستان دست به حملات تروریستی زده است.
تسلط بر کشور بدون خونریزی و با سرعت هرچه بیشتر
حال طالبان بعد از نزدیک به ۲۰ سال بار دیگر به کابل بازگشت و بدین ترتیب زمان در افغانستانی که از آن با نام گورستان امپراطوری ها یاد می شود، به سال ۲۰۰۱ بازگشت، زمانی که طالبان در نتیجه حمله نیروهای آمریکایی، پس از ۶ سال از قدرت پایین کشیده شدند. کابل و دیگر ولایت های افغانستان در عرض کمتر از چند هفته پس از خروج نیروهای آمریکایی و ناتو، بدون مقاومت و درگیری قابل توجهی به دست طالبان تسخیر شد. اشرف غنی با میلیون ها دلار از کشور گریخت و بسیاری از سرکردگان طالبان با هواپیماهای آمریکایی از کشورهایی نظیر امارات به افغانستان بازگشتند. اتفاقاتی چندان منطقی به نظر نمیرسد و قطعا کاسهای پشت نیم کاسه است.
پشت پرده توافق دوحه بین خلیل زاد و طالبان و شاید هم اشرف غنی اتفاقاتی افتاده که نتیجه اش را این گونه میبینیم. در واقع اشرف غنی فرد مرموزی بود، در عین حال قوم گرا. شکی نیست که بحث های مختلفی انجام شده باشد.
در این روزها همگی شنیده ایم که طالبان با فرستادن عوامل خود به مساجد و حسینیههای شهرهای مختلف افغانستان ادعای موافقت با اعتقادات شیعیان را دارد، همچنین وعده هایی به مخالفین و مردم داده که برایشان امان نامه صادر می کند و حتی به زنان افغانی قول های زیبایی داده است.
تحلیلهای صفر و یکی
در این شرایط غالب تحلیل ها از افغانستان صفر و یک است، عده ای طالب ها را همان گروه خونخوار و تروریستی می دانند که در حال تظاهر برای خریدن وقت و تحکیم پایه های حکومت خود است.
گفته می شود بعد از تحکیم قدرت، این گروه متحجر و تروریست به تمام وعدههایش پشت پا خواهد زد و درصدد تحقق اهداف قرون وسطائی خود برخواهد آمد.
طالبان به دلیل شاکله فکری سلفی که دارد نمی تواند تغییر کند. این گروه به دلیل وابستگی قومی حکومت افغانستان را مختص پشتونها میداند و اگر در مراحل اولیه قدری کوتاه بیاید، این یک تاکتیک خواهد بود و در مراحل بعدی حاکمیت را انحصاری خواهد کرد.
ذبیح الله مجاهد سخنگوی طالبان که حالا وزیر فرهنگ و ارشادشان شده، در اولین مصاحبه خود بعد از تسخیرکابل گفت: “ما اصول اسلامی و قوانین شریعت خودراخواهیم داشت واین حق ماست.”
این جملات به روشنی نشان می دهند طالبان از اعتقادت خود کوتاه نخواهند آمد، زیرا اسلام و شریعت از نظر این گروه متحجر دقیقا همانست که در آغاز پیدایششان عملا نشان دادند.
درمقابل این تحلیل ها، گروهی دیگر سعی بر تطهیر طالبان دارند، آنها طالب ها را متفاوت از آنچه پیشتر بودند، معرفی کرده و مدعی هستند که طی این سالها این گروه متمدن شده است.
سرانشان به کشورها مختلف دیدار و مذاکره می کنند. قوانین و رفتاری مغایر با آنچه پیش از این از طالبان سراغ داشتیم، مشاهده می شود.
زمان همه چیز را مشخص خواهد کرد
آنچه واضح و مبرهن است اینکه نمیتوان به این سرعت تجزیه و تحلیلی کامل و دقیق از شرایط افغانستان و اهداف طالبان عنوان کرد، نه اینکه گفته شود طالب ها 180 درجه نسبت به گذشته تفاوت کرده درست است و نه اینکه آنان را همان تروریست ها و متحجرین بدانیم.
شاید بد نباشد با وجود در نظر گرفتن تمامی شرایط و آمدگی برای هرکدام، قدری فرصت داده تا ببینیم طالبان چه خواهد کرد و سرانجام این کشور فارسی زبان چه خواهد شد.
** محمد صادقی؛ فعال رسانهای و تحلیلگر مسائل
انتهای پیام/