شکنجه های بی رحمانه بعثی ها باعث شهادت دوتن از هم سلولی هایمان در دوران اسار شد، و آنان با اسرای ایرانی خیلی بد رفتاری می کردند.

سال 1369 سالی پر تلاطمی برای مردم ایران بو.د، در گرماگرم تابستان، روز 26 مرداد سال 1369 بالاخره جمهوری اسلامی ایران با سربلندی توانست رزمندگانی را که مجاهدانه از دین و شرف و خاک کشور دفاع کرده بودند و در دست دشمن اسیر شده بودند را به وطن بازگرداند.
در این روز شاهد بازگشت حضور اولین گروه آزادگان سرافراز که پس از سال ها اسارت در زندان ها و اسارتگاه های رژیم بعث عراق بودند قدم به خاک پاک میهن اسلامی خود گذاشتند که در این رهگذر به سراغ “حاج مختار جعفری نیا” از آزادگان عزیز لامردی رفته که در این گفتوگو به پای صحبت های شیرین و تلخ این عزیز مینشینیم.
حاج مختار جعفری نیا آزاده و جانباز لامردی که در سال ۱۳۶۵ در منطقه فاو اسیر حزب بعث عراق شده بود در گفت و گویی با ما اینچنین می گوید: در دوران دفاع مقدس به عنوان بسیجی از لشکر ۴۱ ثارالله کرمان به فرماندهی سردار دلها حاج قاسم سلیمانی دوره آموزشی آبی خاکی را در اهواز گذراندم.
او گفت: در منطقه عملیاتی فاو، عراقی ها را کمین زدیم و بیش از ۳۰ نیروی عراقی را اسیر کردیم، متاسفانه دقایقی بعد دشمن کمین ما را شکست و ما را محاصره کرد که در نهایت در تاریخ ۱۳۶۵/۰۱/۰۳ بهمراه تنی چند از همرزمانم به اسارت صدام درامدیم.
وی، به یکی از خصوصیات بارز شهید سلیمانی یعنی شجاعت و توکل به خداوند سبحان اشاره کرد و گفت: در آن زمان حاج قاسم همانند بلدوزر کار می کرد و خستگی برایش معنایی نداشت، و به دلیل تسلط به زبان عربی به دل دشمن میزد و با دست پر برمی گشت.
این آزاده سرافراز افزود: پس از اینکه ما را به اسارت گرفتند به استخبارات حزب بحث و سپس سلول های بغداد بردند که قریب به ۲ماه زمان برد تا ما را به اردوگاه بردند.
او تصریح کرد: اول ما را به الرمادی ۱۰ (همانند سلول های ساواک) و سپس به کمپ۴ (اردوگاه) بردند و در طی مسیر ما را با کابل به شدت کتک میزدند که یکی از رزمندگان بر اثر اثابت شدید کابل چشمش از حدقه بیرون آمد و نابینا شد.
وی تصریح کرد: یکی از سبزپوشان سپاه اسلام که به همراه ما به اسارت صدامیان گرفتار شده بود به هر دلیلی درجه اش بر روی شانه اش بود که با کابل اینقدر وی را کتک زدند که پشت کمرش خون فواره میزد.
جعفری نیا همچنین، به شکنجه های سخت دوران اسارت ادامه داد و گفت: بر اثر شکنجه های بی رحمانه صدامیان دو تن از هم سلولی هایمان بر اثر شکنجه های متعدد که یکی اهل باختران و دیگری از گرگان بود به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
وی گفت: بهترین غذای عراقی ها در زمان اسارت، مرغ بود که این غذا هم فقط در مواقعی که صلیب سرخ از اردوگاه ها بازدید می کردند به ما می دادند و وقتی از ما در مورد کیفیت غذا و نحوه برخورد و یا امکانات سوالی می گرفتند پاسخ هایی را که می دادیم به مزاق عراقی خوش نیامده و بچه ها را شناسایی و سپس بازجویی می کردند.
این آزاده سرافراز تصریح کرد: در دوران اسارت، هم سلولی هایی که زبان انگلیسی، عربی، قرآن، طلبه و یا حرفه و شغلی را بلد بودند به دیگران آموزش می دادند اما عراقی ها افراد را شناسایی و کتک کاری می کردند.
او افزود: بعثی های خبیث اسرا را در خاک ها غلت میدادند و با پوتین به سرمان میزدند و چه جنایات هایی که با اسرای ایرانی می کردند.
وی به کتک کاری دژبان های عراقی از سوی اسرای ایرانی اشاره کرد و گفت: پس از اذیت و آزار و شکنجه از طرف عراقی ها، همه اسرای ایرانیی مصمم شدند برای یکبار هم که شده به این عراقی ها بفهمانیم که ما زیر بار حرف زور نمی رویم که به صورت دسته جمعی به طرف دژبان های عراقی رفتیم و تا توانستیم آنها را کتک کاری کردیم.
وی با بیان این مطلب که تا شش ماه هیچ کسی از ما خبر نداشت و حتی برایم مراسم نیز گرفته بودند تصریح کرد: تمامی دوران اسارت سخت بود اما سخت ترین دوران زمانی بود که مجروح شده بودم و مرا به داخل سلول ها بردند در صورتی که انگشتان دستم ماچاله و جمع شده بود و غیرقابل تحرک بود.
جعفری نیا ادامه داد: اسارت دوران بسیار سختی است کمبود امکانات، نبود بهداشت و درمان، نبود حمام و … باعث شپش و ضعیف شدن اسرا می شد و در زندان های عراق همینگونه بود.
💫خبرنگار/محمود صابری زاده
