بیاد شهید عباس بذر افشان؛ مجاهدی که در گمنامی به شهادت رسید

مثل همه ی مبارزین دوران ستم شاهی به دنبال تحقق یک جامعه اسلامی و عدالت طلب بود.ا و برای رسیدن به حکومت آرمانی اش زندگی خود را وقف مبارزه با رژیم ستمشاهی کرد .

به گزارش ایران ریپورتس98، عباس از اهالی روستای قلعه سید کازرون بود که به جمع مبارزین پیوست تا برای رسیدن به ارمانش گام بردارد ‌و تلاش میکرد تاموانعی که در این مسیر قرار می گیرد را از میان بردارد.او این راه را انتخاب کرده بود و مثل همه ی مجاهدان حقیقت و آزادی از مرگ هیچ ابایی نداشت .از تبلیغ در روستا های اطراف شهر مبارزه را آغاز کرد و همین مراکز بعدها پایگاهی برای مبارزین شد .
یکی از دوستان نقل می کرد که من و عباس اسلحه ای برای ترور یکی از نیروهای رژیم شاهنشاهی که کارش شناسایی ،تعقیب و دستگیری نیروهای مبارز بود تهیه کردیم و دونفری آماده شدیم تا عملیات ترور را طبق برنامه انجام بدهیم .سوژه را تا نزدیکی محل ترور تعقیب کردیم زمان ،زمان اقدام بود وما آماده در چند قدمی فرد مورد نظر بودیم ، کافی بود شلیک انجام گیرد .و ترور انجام شود. منتظر بودم عباس کار را تمام کند . عباس با نگاهی پراز سوال به من نگاه کرد یک لحظه نگاهمان به هم گره خورد .نمی دانستم.چرا عباس تردید کرده است . از محل دور شد . به سرعت خودم را به عباس رساندم و از او سوال کردم چرا کار را تمام نکردی ؟
عباس با نگاهی آرام به من نگاه کردو گفت تردید کردم که نکند کارما برای کشتن، اشتباه و یا گناه باشد این بود که از ترور صرف نظر کردیم .عباس از همان آغاز به مبارزه ،در تلاش بود که همه مسائل شرعی و عرفی را رعایت کند این مراقبه چنان ملکه ی اخلاقی در او پدید آورد که دوستان دور و نزدیک حتی گناه صغیره ای را از او ندیدند و به خاطر نداشتند .او بارها برای رساندن پیام ها به مبارزان با کوله باری از اعلامیه ونوار، پیاده از کازرون تا شیراز رفت تا ارتباط و پیام رسان مبارزان باشد.کمک به افراد بی بضاعت در جهت مداوای انها و بستری در بیمارستان بدون هزینه از جمله فعالیت های وی بود
با انقلاب اسلامی ،مسولیت هایش بیشتر شد. حضور در هیات هفت نفره کازرون و گرفتن مسولیت بخشداری خشت وکنارتخته که مبدا وحدت این دو حوزه جغرافیایی بود بطوریکه طرح استادیوم و بیمارستان را برای وحدت بین دو شهر در حد فاصل اندو قرار داد .
خوش ذوق بود و اهل نوشتن بود و در نوشتن انچه لازمه انقلاب بود از هیچ تلاشی فرو گذاری نکرد . بعد از پیروزی انقلاب و دوران دفاع نیز از حضور در صحنه های جنگ خودداری نکرد.
علاقه اش به حمزه سید الشهدا او را به گردان حمزه لشکر ۳۳ المهدی استان فارس رساند .او در عملیات والفجر ۲ که یکی از بر جسته ترین عملیات ها در دوران دفاع مقدس بود به درجه رفیع شهادت رسید بعد از شهادت و تولد فرزندش نام حمزه برای او انتخاب کردند .

یادش گرامی و روحش شاد
عبدالحسین پیروان

Leave a Reply

Your email address will not be published.